(بخش١)
در سرزمين روم به دنيا آمد.
ايشان، دختر يشوعا، پسر قيصر روم و نامش مليكا بود.
وى از جانب مادر، نسبش به «شمعون بن حمّون الصَّفا»، وصى نامدار حضرت عيسى بن مريم (ع) مى رسد. شمعون الصّفاء كه از شدّت زهد و تقوا، برترين حوارى مسيح (ع) بود، به مقام وصايت آن حضرت رسيد. نسل دخترى وى، پس از قرنها و از طريق يكى از نوادگان دخترى او به دوشيزه اى طاهره و مطهره منتهى شد. وقتى اين دوشيزه به سن ازدواج رسيد، به دليل داشتن شرافت حَسَب و نَسَب، در بين اشراف و بزرگان خواستگاران زيادى داشت. اما در اين بين، قيصر مايل بود كه نوۀ عزيزش را به عقد يكى از نوه هاى پسرى خويش در بياورد و اين مسئله، امرى بسيار طبيعى مى نمود.
قيصر روم براى تحقق خواسته اش، مجلس عقد باشكوهى آراست. در اين مجلس، اعيان و اشراف حواريين، علماى مسيح و نيز صدها نفر از بزرگان دربار حضور داشتند. قيصر در صدر مجلس، بر تختى مرصّع از طلا نشسته و در كنار خود تختى براى عروس و داماد گذاشته بود. هنگامى كه عالم بزرگ نصرانى، شروع كرد به خواندن مقدمات خطبه عقد، ناگاه محل نشستن داماد به هم ريخت و او از تخت به زمين افتاد؛ به گونه اى كه بيهوش شد. رخداد عجيبى بود. رنگ از رخسار قيصر و حاضران پريد. مليكا نيز بسيار متعجب و به شدت مضطرب شد. ازاين رو بنابر صلاحديد بزرگ نصارى، آن مجلس به زمان ديگرى موكول شد.
منبع
زنان اسوه صفحات ٦٩-٧٠
- جمعه
- 27
- مهر
- 1397
- ساعت
- 13:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه