بخش هفتم
نرجس خاتون ادامه داد : هنگامى كه به اسارت درآمدم، از هويت خويش چيزى بر صاحبم كه پيرمردى عرب بود، نگفتم تا بقيه ماجرا كه ديدى. امّا اينكه به زبان عربى تكلم مى كنم، به اين دليل است كه به جهت ارتباطات دربار پدربزرگم، قيصر، با مسلمانان، آموختن زبان عربى، مطلبى رايج بود و من نيز به همين شكل، آموختم و محتواى نامه مولايت، همان بود كه در رؤياى خويش ديده بودم».
اعتقاد بشر با شنيدن اين مطالب كه درباره كرامت امام و مقتداى خويش بود، راسخ تر شد و توانست پس از چند روز، مليكا را به سامرا برساند.
منبع
زنان اسوه صفحات ٨٠-٨١
- جمعه
- 27
- مهر
- 1397
- ساعت
- 14:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه