ازشام وکوفه آمد، حسین خواهرتو
افتاده ام به روی، قبر مطهرتو
یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی
بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی
ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند
درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند
تنت به خاک صحرا سرت به روی نی ها(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
باچهره های نیلی، بادرد بی شماره
برگشته اند طفلان، باگوش های پاره
گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم
پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم
بگرفته ام به سینه باخود مدینه (۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
بادیدن مزارت، سوزد همه وجودم
مثل رقیۀ تو، ای کاش مُرده بودم
ازبس که داغ دیدم دل ازجهان بریدم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
- چهارشنبه
- 2
- آبان
- 1397
- ساعت
- 10:50
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه