رسیده خسته از راه،برادر زینب تو
کشیده از دلش آه،بردار زینب تو
چهل روزه ندیده،یه روز خوش تو دنیا
تورو از نیزه داران،کرده همش تمنا
شکسته از غم تو،میون دشت و صحرا
رفته منزل به منزل،با سرت روی نی ها
پاشو خواهر اومده
مثل مادر اومده
زار و مضطر اومده
《یا اخا ای حسینم》
بند دوم
اسیر درد و غم بود،برادر زینب تو
ببین که پیر شده زود،برادر زینب تو
چهل روزه شنیده،از دشمنه تو طعنه
توی ذهنش تداعی،شده همش یه صحنه
تو بودی توی مقتل،و میدید از روی تل
که میبرید سر تو،با اون لبای تشنه
میگه با شیون و شین
پاشو ای نور دوعین
داداش خوبم حسین
《یا اخا ای حسینم》
بند سوم
شده قدش کمونی،برادر زینب تو
شده باغش خزونی،برادر زینب تو
چهل روزه برا تو،کارشه آه و ناله
دیده بر روی نیزه،سر هجده تا لاله
حالا شرمنده ی تو،شده و بیقراره
نیاورده به همراه،آخه طفل سه ساله
جا گذاشته گله تو
همه ی حاصله تو
دختر خوشگله تو
《یا اخا ای حسینم》
- چهارشنبه
- 2
- آبان
- 1397
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه