مرثیه خوان شد عالم،با آه و اشک دیده
قافله ی حسینی،به کربلا رسیده
دخت علی که گرید،بر او تمام افلاک
بهر زیارت یار،آمد ز ناقه بر خاک
بعد از تحمّلِ ظلمْ،از مسلمینِ کافر
حالا دگر رسیده،بر تربت برادر
بنگر حسین برایت،مهمان ز رَه رسیده
آمده زینب امّا،با قامتِ خمیده
بس طعنه ها ز دشمن،در راه دین شنیدم
میدانی ای عزیزم،دیگر چه ها کشیدم
در بزم عام دشمن،بی صبر و تاب رفتم
با دستهای بسته،بزم شراب رفتم
زینب شود فدایت،ای نور حیّ سرمد
دیدم که آن حرامی،با خیزران تو را زد
هر چند ظلم دیدم،از دست خاص و هم عام
تبلیغ دین نمودم،در شهر کوفه و شام
جان دوباره ای بر،این انقلاب دادم
با چادرم زنان را،درس حجاب دادم
- چهارشنبه
- 2
- آبان
- 1397
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه