اربعین و زینب(س)
الا سردار بیسر از برای تو سر آوردم
برایت زائران از کاروانی مضطر آوردم
گذشته اربعینی از فراق خواهرت با تو
کنون از بهر دیدارت تکیده خواهر آوردم
ربابت بیقراری می کند بهر علی اصغر
بگو اصغر بیاید از برایش مادر آوردم
سکینه در غمت خون گریه کرده این چهل روزه
به دیدار مزار خاکی تو دختر آوردم
دراین چل روز هر روزش، مردم،زنده گردیدم
خبرها ازجسارتهای خلقی کافر آوردم
شنیدم بی کفن خوابیده در خاکی حسین من
برایت یک کفن با عطر مشک وعنبر آوردم
هنوزم ناله ی هل من معینت خاطرم مانده
زنان وکودکان را از برایت یاور آوردم
خجالت می کشم از تو رقیه شام جا مانده
خبر از چیدن آن نوگل نیلوفر آوردم
دعا کن تا که زینب هم بیاید پیش تو جانا
برای استجابت قلب خون، چشم تر آوردم
شعر:اسماعیل تقوایی
شنیدم بی کفن خوابیده در خاکی حسین من
برایت یک کفن با عطر مشک وعنبر آوردم
هنوزم ناله ی هل من معینت خاطرم مانده
زنان وکودکان را از برایت یاور آوردم
خجالت می کشم از تو رقیه شام جا مانده
خبر از چیدن آن نوگل نیلوفر آوردم
دعا کن تا که زینب هم بیاید پیش تو جانا
برای استجابت قلب خون، چشم تر آوردم
شعر:اسماعیل تقوایی
- چهارشنبه
- 2
- آبان
- 1397
- ساعت
- 17:54
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه