• یکشنبه 9 اردیبهشت 03


ستارگان نجف حضرت صالح بخش ششم -(بعد از معلوم شدن ناتوانى خدايان قوم ثمود)

250

(بخش ششم)
?معجزه ى حضرت صالح ع?
?ناقه صالح?
بعد از معلوم شدن ناتوانى خدايان قوم ثمود
حضرت صالح ع فرمود: هر چه مى خواهيد درخواست كنيد.
آن‌ها گفتند: ما را به كنار اين كوه ببر - و اشاره به كوهى كه نزديكشان بود كردند- تا ما در كنار آن كوه درخواست خود را بگوييم. وقتى به پاى كوه رسيدند، گفتند: اى صالح از پروردگار خود بخواه هم اكنون براى ما از اين كوه مادى شترى قرمز رنگ كه پر
كرك و ده ماهه باشد بيرون آورد...
صالح فرمود: چيزى از من خواستيد كه بر من مشكل، 
ولى براى پرودگار من آسان است. در همان حال از خدا خواست و كوه صداى مهيبى كرد و حركتى در آن پيدا شد و ماده شترى با همان اوصاف كه مى خواستند از كوه خارج شد.
مردم كه آن را ديدند گفتند: اى صالح به راستى كه چه زود پروردگارت دعايت را پاسخ داد، اكنون از وى بخواه كه بچه اين شتر را هم بيرون آورد. صالح از خدا خواست و بچه شترى نيز از كوه بيرون آمد و اطراف ماده شتر شروع به چرخيدن كرد. (199) صالح فرمود: آيا چيز ديگرى به جاى مانده كه بخواهيد؟ گفتند: نه. ما را نزد مردم ببر تا آن چه را ديديم به آن‌ها بگوييم تا به تو ايمان آورند.
آن‌ها به طرف مردم آمدند. هنوز پيش مردم نرسيده بودند كه از آن 70نفر، 64 نفرشان مرتدّ شده گفتند: اين كه ماديديم سحر و جادو بود، ولى آن شش نفر ديگر پابرجا مانده و گفتند: حق بود و جادو نبود. هنگامى كه نزد مردم رسيدند، سخن ميان آن‌ها بالا گرفت. سرانجام آن مردم ايمان نياوردند و به حال انكار به شهر خود بازگشتند و همان شش نفر باقى ماندند. پس از مدتى يك نفر از آن شش تن نيز از عقيده خود برگشت و جزء افرادى گرديد كه شتر را از بين بردند .
منبع
تاريخ انبياء صفحات ١١٧

  • چهارشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران