نه آسمان و هفت زمین چرخ تابناک
در بارگاه شهر مدینه چو ذرة خاک
شهر مدینه نی، که سپهر حقیقت است
رخشنده هور و انجم از آن گشته اشتباک
نور منبر، رهبر حق، شمس احمدی
شد منجلی چو روی زمین بود انتهاک
دریای جهل و جوش خروشان، راه نی
کشتی در آب غوطه ور ، خودجملگی بداک
آمد سفینه ای زسوی حق لم یزل
شد منجی بشر زجهالت بدون شاک
لولاک ما خلقت باشنش نزول کرد
از آسمان رحمت یزدان چو شد زخاک
شمس الشموس، برج هدا گشت منکسف
کرد آن زمان سپهر گریبانش چاک وچاک
افتاد بانگ غلغله ت چرخ هفتمین
چون نور حق زروی زمین کرد اختکاک
فوج ملک در اوج فلک گشته اشگریز
طوفان غم زبحر الم گشت خشمناک
قطب مدار عالم امکان شکست یافت
اسلام را زمین و زمان زین محن تباک
خورشید سان چو نور حقیقت کسوف کرد
ناموس دین بدست ستم یافت اهتکاک
سر رشتة امور دیانت زدست شد
آورد سر ستمگر و طاغوت از مغاک
مشتاق آب زمزم و قبر مطهرم
لطفاً تفضلی بنما ناجیان فداک
شاعر: حاج علی اکبر ناجیان
- یکشنبه
- 5
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 13:2
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه