از قافله ات امسال جاموندم ای آقا
نشد بیام پای برهنه کربلا
ای تب وتاب من ببین که بی تابم
از دوری ششگوشه ی تو بی خوابم
قسمت نشد تا که اربعینت بیام به پابوس تو
اما همین جا می گریم از غصه های ناموس تو
هرلحظه از یاد غم تو می نالم
هنوزحسین من بیاد گودالم
یادم می آد از تو نموند به جز اسمت
ده تا سوار با اسب رد شدن از جسمت
همین جا دیدم به حنجر تو نیزه فرو شد ای وای
همین جادیدم باچکمه جسم تو زیروروشد ای وای
همین جا بود داداش زینبو آزردن
سربسته میگم که غارتمون کردن
همین جابود داداش زغصه پاشیدم
بازیچه ی دشمن سر تورو دیدم
خودم دیدم که به سینه ی تو چطور لگد زد قاتل
یادم نمیره توقتلگاهت افتادی هچون بسمل
*****
شائق
- جمعه
- 4
- آبان
- 1397
- ساعت
- 11:44
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه