يك بار براى چند روز تدريس را ترك فرمود و طلبهها شيخ سلماسى را واسطه قرار دادند كه به خدمت بحرالعلوم برسد و بپرسد چرا درس نمى دهد؟ شيخ گفت: به خدمت آقا عرضه داشتم، آن جناب گفت: درس نمى گويم. پس از چند روز باز مرا واسطه قرار دادند، تا عرض كنم. باز فرمود: نمى گويم.
پرس و جو كردم و علت تعطيلى درس را جويا شدم. فرمود: اين جمعيت طلبه ما هرگز نشنيدم كه در نصف شبها تضرع و زارى و مناجات كنند و صداى آنها بلند شود، با اينكه من غالب شبها در كوچه هاى نجف راه مى روم چنين طلاب و دانش پژوهانى شايسته نيستند براى ايشان درس بگويم.
چون طلاب اين سخن را شنيدند متحول شدند و شبها ناله و گريه در محضر الهى پرداختند، وقتى اين تحول اخلاقى در طلاب نجف پديدار شد آن جناب دوباره مشغول تدريس گرديد.
منبع
ديدار با ابرار صفحه ٣٤
- سه شنبه
- 8
- آبان
- 1397
- ساعت
- 21:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه