آخر اين ماه صفر
به قلب ما جلا مى دن
با امضاى مادرشون
برات كربلا مى دن
آرزومه دل منو
به غصه مبتلا كنن
شبيه كفتراش اسي
ر ِگنبد طلا كنن
چى شده انگار آقا از
عالم و آدم بريده
كور بشم و نبينمش
ابا روى سر كشيده
خوب شد نريخته بين تشت
خونابه هاى جگرش
خوب شد بالا سرش نبود
دلخون و مضطر خواهرش
اون كه جمال دلرباش
دل از همه عالم مى برد
خدا مى دونه كه چى شد
هى با صورت زمين مى خورد
مرغ دلش پر مى كشيد
تو كوچه از عمق سينه
مى شست رو بام خونه ى
بانوى شهر مدينه
مدينه جلوه گر مى شد
جلوى چشماى ترش
اباش و مى تكوند مثِ
چادر خاكىِّ مادرش
گريه مى كرد اون وقتى كه
روى زمين افتاده بود
براى فاطمه كه شد
تمام. پيكرش كبود
امام رضا بگو چجور
به زخم تو نمك زدن
واسه قباله ى فدك
مادرت و كتك زدن
پيكرتون تو روز اگه
رو شونه ها شد روونه
شبيه مادرت نشد
تشيع جنازت شبونه
ديدى چجور ايرانيا
تشيع جنازت اومدن
ديدى چجور از همه جا
برات مى آوردن كفن
خواستن كه قلب مادرت
بازم نشه زار و حزين
خواستن شبيه جدتون
تنت نمونه رو زمين
اسبا شبيه كربلا
از رو تن تو رد نشن
مادر نياد تو قتلگاه
بالا سر يه پاره تن
چشماتو بستى عاقبت
روى پاى نور دوعين
حالا به من بگو غريب
به تو مى گن يا به حسين
- پنج شنبه
- 10
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه