شهادت علی بن موسی الرضا(ع)
دلخون شده ی آخر ماه صفرم
درحجره در بسته بسوزد جگرم
مسموم به زهر کینه ی مامونم
جان در ره حق دهم مثال پدرم
در غربت طوس واز دیارم دورم
شهر نبوی بیامده در نظرم
الحق که غریب الغربایم اکنون
تنهایم وچون طایر بی بال وپرم
ای کاش کنون مدینه بودم تاکه
پر از همه آشنا شود دور وبرم
درنام رضا باشم وراضی هستم
از آنچه نوشته در قضا وقدرم
اجداد من از ره شهادت رفتند
منهم به شهادتی چنین مفتخرم
روسوی مدینه کرده ونالیدم
یا رب برسان کنار بابا پسرم
آمد به برم جواد وگریان نالید
حالات تو بابا زده برجان شررم
سر را بروی زانوی او بنهادم
بوسید جوادمن دوچشمان ترم
آرام شدم برای جان دادن خویش
افتاد به آن سرای باقی گذرم
شعر :اسماعیل تقوایی
ای کاش کنون مدینه بودم تاکه
پر از همه آشنا شود دور وبرم
درنام رضا باشم وراضی هستم
از آنچه نوشته در قضا وقدرم
اجداد من از ره شهادت رفتند
منهم به شهادتی چنین مفتخرم
روسوی مدینه کرده ونالیدم
یا رب برسان کنار بابا پسرم
آمد به برم جواد وگریان نالید
حالات تو بابا زده برجان شررم
سر را بروی زانوی او بنهادم
بوسید جوادمن دوچشمان ترم
آرام شدم برای جان دادن خویش
افتاد به آن سرای باقی گذرم
شعر :اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 12
- آبان
- 1397
- ساعت
- 14:16
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه