شد کشته حسن
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
آتش زده این عزا به سینه غوغا شده در شهر مدینه
از داغ صبور بی قرینه غوغا شده در شهر مدینه
******
هنگامه درد و غم رسیده
شور دو عزا به هم رسیده
بر خانه عشق و مهر و ایمان
دست سپه ستم رسیده
آتش زده زهر آب و الماس
بر سینه شاه صبر و احساس
وای از غم در وطن غریبی
کاشانه شده قتلگه یاس
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
******
شوری به دل مدینه برپاست
هرسو نگری شیون و غوغاست
واضح به تمام پهنه شهر
بییاوری حسن هویداست
در معرکه وداع دلگیر
سوی بدن امام تدبیر
از دست ستم شده روانه
باران کمان و بارش تیر
******
سرمنزل ایمان و یقین بود
روشنگر راه مومنین بود
مظلومتر از پدر فدا شد
شاهی که نماد حفظ دین بود
بیلشکر و بیسپاه، جان داد
بیجرم و بلا گناه، جان داد
تا آب درون کوزه نوشید
پرپر زد و خفت و آه ، جان داد
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
******
تابوت حسن به دوش یاران
هنگام وداع غصه داران
وای از صف عمال امیه
شد جسم جنازه تیرباران
یک لشکر زر خرید در شهر
یک کوزه ، پر از شراره زهر
وای از جگر به خون نشسته
یک خواهر چشمان چنان بحر
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
******
هم صاحب غسل و هم کفن بود
مدفون شده در خاک وطن بود
از وضع بقیع و کربلا گو
مظلوم تر از حسین ، حسن بود
در سوگ حسن اگر بنالیم
آزرده دل و شکسته بالیم
از سوز درون چو سروری گو
در فکر بقیع و یک وصالیم
شد کشته حسن به زهر کینه غوغا شده در شهر مدینه
******
- یکشنبه
- 13
- آبان
- 1397
- ساعت
- 14:42
- نوشته شده توسط
- نخل بی سر
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه