منم آقا گدای سامرای تو
پر از دردم که افتادم به پای تو
هوای سامرا امشب چه مهتابه
دلم کنج حرم گاهی تو سردابه
حسن جانم حسن جانم
سلام ما به دستان کریم تو
به اشک چشم فرزند یتیم تو
غم غربت کشیدی بر سر دوشت
سلام ما به مهدیِ سیه پوشت
حسن جانم حسن جانم
جوان بودی شبیه مادرت زهرا
که زهر آمد زد آتش استخوانت را
گهی تحت نظر بودی گهی زندان
بمیرم من چه مظلومانه دادی جان
حسن جانم حسن جانم
اگر چه داده ای جان از جفا امشب
نرفته پیکرت زیر سم مرکب
بسوزد مهدی ات از دست لرزانت
نزد سیلی کسی دیگر به طفلانت
حسن جانم حسن جانم
- چهارشنبه
- 23
- آبان
- 1397
- ساعت
- 20:28
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین رئوفی
ارسال دیدگاه