به خـدا سوگنـد در هنگـام وفـات حسن بن علی،حـالتی بر خلیفه و دیگران عارض شد من گمان نداشـتم که در وفات هیچکس چنین امری تواند شد،این واقعه چنان بود که روزی برای پدرم خبر آوردند که ابن الرضا رنجور شـده، پـدرم به سـرعت تمام به نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد،خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را بـا او همراه کرد،یکی از ایشـان حریر خـادم بود که از محرمـان خـاص خلیفه بود،امر کرد ایشـان را که پیوسـته ملازم خانه آن حضـرت باشـند و بر احوال آن حضرت مطلع گردند و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود و از احوال او مطلع باشـد.
بعداز دو روز،برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضـرت صـعب شده است و ضـعف بر او مسـتولی گردیده است،پس بامداد سوار شد نزد آن حضرت رفت و اطبا را امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوید، و قاضی القضاة را طلبید و گفت:
ده نفر از علمای مشـهور را حاضـر گردان که پیوسـته نزد آن حضرت باشند؛این ملاعین اینها را برای آن میکردند که آن زهريکه به آن حضرت داده بودند،بر مردم معلوم نشود،و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود رفته،پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضـرت بودنـد.
تا آنکه بعـد از گذشـتن چند روز از ماه ربیع الاول،آن امام مظلوم از دار فانی به سـرای باقی رحلت نمود،و از جور سـتمکاران و مخالفان رهایی یافت.چون خبر وفات آن حضرت در شهر سامره منتشرشد،قیامتی در آن شهر برپا شد،از جمیع مردم صدای ناله و فغان و شـیون بلند گردید،خلیفه لعین در تفحص فرزند سـعادتمند آن حضرت در آمد،جمعی را فرستاد که بر دور خانه آن حضرت حراست نمایند وجمیع حجره ها را تفحص نمایند شاید که آن حضرت را بیابند و زنان قابله را فرسـتاد که کنیزان آن حضرت را تفحص کند که مبادا حملی در ایشان باشد،پس یکی از زنان گفت که:یکی از کنیزان آن جناب را احتمال حملی هست.
جلاءالعیون،مجلسی،ص۱۲۵۳_۱۲۵۴
- پنج شنبه
- 24
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه