دوباره پیرهن مشکی
دوباره ناله و ماتم
دوباره گریه شد امشب
درمون دردم
می سوزم توی این ، حسینیه از کوه دردا
دورم از سامرا ، توی دلم نشسته غم ها
یا امام زمان ، کجای این روضه نشستی
مگه میشه پسر نباشه تو ، مجلس بابا
آجرک الله
بقیه الله
سرت سلامت
یا حجه الله
دوباره این دلم خونه
دوباره آهه رو لبهام
چرا آروم باشم امشب
یتیم شد آقام
آقا بد کینه ها دلخوشی دنیاتو کشتن
محرم و همدم و نور دوتا چشماتو کشتن
یه حسن دوباره مسموم شده از زهر کینه
الهی بمیرم تو جوونی باباتو کشتند
روی دل تو ، کوه غما بود
روی لب تو ، وا ابتا بود
آجرک الله ......
آخرین لحظه ها بابات
خسته از درد و غم ها بود
روی لبهاش مثه جدش
وا عطشا بود
کشتنش بی گناه اما نداشت زخمی به پیکر
کشتنش بی گناه اما نرفت به زیر خنجر
کشتنش بی گناه اما نداشت غصه ناموش
کشتنش بی گناه اما نشد عریان و بی سر
نه ته گودال ، رفت تن بابات
نه زیر مرکب ، رف جلو چشمات
آجرک الله ....
- پنج شنبه
- 24
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه