حامي ولايت فاطمه(س)
حب زهرا به دلم حک شده و فاطمیم
پیرو حیدر و سادات بنی هاشمیم
پیرو مادرم و مشق شبم نام علیست
دل من مست از این باده و جام ازلیست
مثل زهرا به دلم مهر ولایت دارم
به امام و ولیم عشق و ارادت دارم
دم ز حیدر زدن از فاطمه امو خته ام
مثل شمعی به ره عشق علی سوخته ام
شیعه هستم من اگر موهبت فاطمه است
گر محب علیم مرحمت فاطمه است
در اذان هست اگر نام علی روی لبم
یا که از ماذنه ها نام علی می شنوم
همه مدیون عطا و کرم فاطمه ام
تا صف حشر به زیر علم فاطمه ام
علم فاطمه ان روز به دست علی است
شیعه آن روز مقامش ز همه برتری است
تا که از خلق گره وا کند آن روز خطر
آورد پیرهن کهنه و خونین پسر
روضه می خواند و محشر همه دم شور شود
شیعه با یک نگه فاطمه محشور شود
هر کس امروز دم از حضرت زهرا زده است
به سر و سینه برای غم مولا زده است
دگر از روز جزا ترس ندارد در دل
چون که زهرا مددش هست ندارد مشکل
پس چه بهتر که دمی بهر غمش گریه کنیم
بهر ان زندگی و عمر کمش گریه کنیم
چقدر زود کمان شد قد زهرایی او
خاطرم آمده از آن شب یلدایی او
آن شبی را که نخوابید و به بستر رنجید
تا سحر درد کشید و به خودش می پیچید
غصه یک غم زهرا نرود از یادم
جای یک زخم نشد خوب و ز دل فریادم
زخم سینه چقدر سخت اذیت می کرد
زهمان ضرب در و میخ روایت می کرد
خانه و بستر او مقتل و قاتل در بود
قاتل اصلی او دشمنی از حیدر بود
دشمنی که همه دم لعنت حق بر او باد
لعن کن تا که کنی قلب پیمبر را شاد
شعر قاسم قاسمی بیدهندی
- یکشنبه
- 27
- آبان
- 1397
- ساعت
- 8:40
- نوشته شده توسط
- قاسم قاسمی بیدهندی
- شاعر:
-
قاسم قاسمی بیدهندی
ارسال دیدگاه