چرا ای قرص ماه من، شده رنگ تو مهتابی
نمی بینی شکوفایی، که باشد فصل بی آبی
واویلا، آه و واویلا «تکرار»
زدی بر روی من خنده، شدم زین خنده شرمنده
به یک لبخند پُرمعنی، شدم همه کُشته هم زنده
واویلا، آه و واویلا «تکرار»
سردست پدر بودی، شدی چون مرغ پر کنده
ز لبخندت بود پیدا، که قبرت را پدر کنده
واویلا، آه و واویلا «تکرار»
منبع:سایت مدایح
- دوشنبه
- 6
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه