باغ من تشنه است و فصل بی آبی ست
روی هر ماه من چون شب مهتابی ست
ای گل ناز من – جان و جانباز من
اصغر من، اصغر من «تکرار»
من ندارم ز صد لشگر دشمن هَراس
اگر آبی طلب کنم مَبین التماس
ای گل ناز من – جان و جانباز من
اصغر من، اصغر من «تکرار»
غنچة ناز من به باغبانت بخند
گرچه پرپر شدی به دشمنانت بخند
ای گل ناز من – جان و جانباز من
اصغر من، اصغر من «تکرار»
پسرم وا کنم بند قماط تو را
تا روی دست بابا بزنی دست و پا
ای گل ناز من – جان و جانباز من
اصغر من، اصغر من «تکرار»
منبع:سایت مدایح
- دوشنبه
- 6
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 13:45
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه