تا نگارا عَلَم زدی آقا
بابِ جود و کرم زدی آقا
دل خوشی را برای عُشاقت
گُل زهرا رَقم زدی آقا
آمدی و به تیغ چشمانت
سرِ اندوه و غم زدی آقا
جام حق در میان دستانت
طعنه بر جام جم زدی آقا
شد مدینه غریق ذکر حسن
تاهمینکه قدم زدی آقا
آمدی میوه ی دل هادی
کل منظومه شد پر ازشادی
آمدی و جهان مصفا شد
دل هر عاشق تو شیدا شد
زشکوه و جلال میلادت
فتبارک طنین هر جا شد
با نوای حسن حسن جانم
هر طرف محشری زغوغا شد
بار دیگر عدو به خود لرزید
قامتش از شرار غم تا شد
گفت منادی به کوری دشمن
نسل شیر خدا شکوفا شد
گفت به کندوی دین عسل آمد
اسدی چون یل جمل آمد
چهره ات همچو شمس تابان ست
نور حق در شما نمایان ست
زخط و خالِ هاشمی وارت
حوریه غرق بهت و حیران ست
پدرت آنچنان تو را بوسد
گوئیا بوسه اش به قرآن ست
دور گهواره ات ملائک ها
کارشان مثل یک نگهبان ست
سائلم من شنیده ام آقا
لطفتان بی حد و فراوان ست
از کرم دلبرا نگاهم کن
کربلای مرا فراهم کن
جان فدایت چه بی قرین هستی
خلقِ حق را تو برترین هستی
نه فقط شهره در سماواتی
بلکه شاهنشه زمین هستی
حسن ابن علی یِنِ الهادی
بی مثالی چه نازنین هستی
میوه ی قلب حضرت زهرا
نوه ی احمد امین هستی
چون علی کوه اقتداری تو
خار چشمان فاسقین هستی
تاابدروشنی درخشانی
کعبه ی عشق و روح ایمانی
مرهمی بهترین دوایی تو
معنی سُرِّ مَن رَأیٰ یی تو
هرچه من بنده ای گنهکارم
در عوض معدن عطایی تو
ناامیدم نکن ز درگاهت
گرچه خسته از این گدایی تو
چون عمویت تو کاشِف الکربی
مهربان همچنان رضایی تو
بس ز وصفت که نقطه ی وصلِ
بین هر بنده و خدایی تو
حمد لله که من تو را دارم
میل دیدار سامرا دارم
- سه شنبه
- 20
- آذر
- 1397
- ساعت
- 17:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا آهی
ارسال دیدگاه