دل این شهر برای نفسم تنگ شده
جان من کوفه میا کوفه دلش سنگ شده
خوب گشتم همه جا را خبری نیست میا
همه شادند دوباره خبر جنگ شده
آب و جارو شده این شهر برای سر تو
کوچه هاشان همه پاکیزه و کم سنگ شده
همه جا صحبت از غارت اموال شماست
به خدا بیعتشان حقه و نیرنگ شده
به گمانم که نمی بینمت و می میرم
اشک من با شرر خنده هماهنگ شده
دو سه شب پیش به دروازه دو قلاب زدند
که نگاهش به تماشای شما تنگ شده
دم مغرب همه رفتند و مرا دور زدند
حرمت نائب بی یار تو کمرنگ شده
شاعر:محمد سهرابی
- دوشنبه
- 6
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:42
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه