هر چند درد هجر به شانه کشیده ای
اما به طشت راس بریده ندیده ای
از داغ همرهان جگرت پاره شد ولی
از دوری رضا به یقینم بریده ای
در بین حمله در وسط کاروان بگو
پای برهنه در پی طفلی دویده ای؟
هر چند بود خصم دنی،بی حیا ولی
اسم کنیزی از لب دشمن شنیده ای؟
(سختی راه تاب و توانت گرفته بود)۱
هردم به یاد عمه ی قامت خمیده ای
با یاد لحظه ای که عقیله به بزم می
فریاد زد دگر به مرادت رسیده ای
(گه بر فروش حکم کنی گه به قتل ما
ظالم مگر تو آل علی را خریده ای)۲
*****
شائق
۱ محمد مبشری
۲ جودی خراسانی
- دوشنبه
- 26
- آذر
- 1397
- ساعت
- 16:5
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه