اومدم از مدینه تا ببینم
داداشم رو،ولی آخر ندیدم
جون دادم در فراق دلبرم و
به زیر بار این غصه خمیدم
ذکر دلم شد،با چشم گریان
جانم رضا جان،جانم رضا جان
جانم رضا جان...
اشکای من شده جاری مثه رود
چشمای من شده گریانِ رضا
کرده زهرا برام گریه که دیده
پیر شدم از غم هجران رضا
وای از عذابِ،بی آشنایی
جانا کجایی،جانا کجایی
جانم رضا جان...
تا رسیدم به قم شد محمل من
غرقِ در گل چه بی حدّ و بی حساب
امون از حال عمّه زینبم و
کوفه و شام و بزم عیش و شراب
چشم عقیله،از غصّه تر بود
رأسِ بریده،در طشت زر بود
مظلوم حسین جان...
- سه شنبه
- 27
- آذر
- 1397
- ساعت
- 20:1
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه