غم ميباره
يه خواهري تو احتضاره
برا برادري كه زاره
هنوز چشاش در انتظاره
يه خواهري تو احتضاره
آروم آروم
داداششو بغل ميگيره
ديگه ازين زندگي سيره
تو دامن داداش ميميره
داداششو بغل ميگيره
رفتي و ، نگفتي كه ميميرم
تو كه ميدونستي تنها ميشم
رفتي و ، نگفتي كه ميميرم
يه عمري با داغ بابا ميشم
رفتي و ، نگفتي كه ميميرم
اسير هجران غمها ميشم
پيرم كرد ، فراق تو برادرم
پيرم كرد ، ببين شبيه مادرم
پيرم كرد ، ميباره چشماي ترم
پيرم كرد.....
بي بي جان ، امان امان امان امان
معصومه جان
دوباره باز چشاتو واكن
دوباره باز منو صدا كن
براي غربتم دعا كن
دوباره باز چشاتو واكن
معصومه جان
بابا تورو به من سپرده
كي داغ روي دلم آورده
فراق تو منو آزرده
بابا تورو به من سپرده
پاشو كه ، اومد كنار بستر
يه مادريكه قامتش خم شد
تو كوچه ، جلو چشاي حيدر
تا خورد زمين تو قلبش ماتم شد
پاشو كه ، رضا و غريب و تنهاس
ميون سينم كوهي از غم شد
معصومه، نشد تو راه پيشت بيام
معصومه ،ببين ميلرزه هِي صدام
معصومه ، ميباره غم توي چشام
معصومه.....
بي بي جان ، امان امان امان امان
بارفتنت
دوباره زنده شد غم من
عمه ي ما و پاره ي تن
نامردماييكه ميخندن
دوباره زنده شد غم من
رفتي اما
ديگه منو رو نِي نديدي
كجا تو هلهله شنيدي
كِي ديگه روي تل رسيدي
ديگه منو رو نِي نديدي
معصومه ، بگو ببينم تو قم
كسي به سمتت سنگي زد يا نه
توراها ، بگو ببينم خواهر
كسي به تو زد حرف بد يا نه
معصومه ، بگو ببينم آيا
پا محملت مردي اومد يا نه
گريونم ، حسين نداشت يه بوريا
گريونم ، كه عمه ي غريب ما
گريونم ، تو بازار يهوديا
گريونم......
بي بي جان ، امان امان امان امان
- چهارشنبه
- 28
- آذر
- 1397
- ساعت
- 18:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه