• شنبه 29 اردیبهشت 03

 محمد قاسمی

تقديم به صاحب الزّمان عليه السلام -(شب و روز غُصّه دارم كه تو نيستي كنارم )

602
1

شب و روز غُصّه دارم كه تو نيستي كنارم 
تو كه نيستي كنارم شب و روز غُصّه دارم
ز شـب بلند هجـران ، گِـله اي ندارم اي جان
كه به عشقِ روزِ وَصلَت شب و روز مي شُمارم
"من اگـرچه در نـيايم به شـمار بنــدگانت"
به صف فـدائيانـت ، به شمـارگـان بيـارم
دل من خوش است جانا كه دُرُست واقفي كه 
چه قـَدَر به مُعجزاتِ نَفَـست اميــدوارم ...
همه ي كـبوتـران را به كمـند خود در آرم
سـحري به تـير مژگان بكني اگـر شـكارم
چه تفاوت است دراين كه به روز حشر بي تو
به بهشت؟ به جهنّم ؟ به كُــدام رهسـپارم ؟
تو كه وَ الضُّحاي مايي به ظهور اگر درآيي
بـرســد به روشـنايي شـبِ تــارِ انتـظـارم
نه فقط غروب جمعه ، همه روزه تا ظهورت
به تأسّي از تو هر شب به حسين ، اشكبارم
به سـپيديِ گـل ياس ، كه شـده كبودِ نيلي
تو كه نيستي سياه است هميشـه روزگارم
غم فاطمه ست در دل ، چه نياز بر سُـرورم؟
كه سُرور در حقيقت ، بُـوَد اين كه سوگوارم

  • جمعه
  • 30
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران