ای جلوه گاه نور سلام ای امام من
زیبا جواب میدهی آقا سلام من
کی میشود بمن تو بگویی؛ غلام من
من دلخوشم که هست به وصفت کلام من
من نام عسگری چو بخوانم حسن شوم
با تو دوباره ذاکر جانم حسن شوم
خوبیِ نوکریِ تو این است یاحسن
نوکر شود ز هیبت ارباب،بت شکن
دل میبری ز دست، به زلف شکن شکن
جان پروریِ تو شود احیای روح من
فصل تو چیست؟ موسم هم عهدی است و بس
اسلام را بقا ز اباالمهدی است و بس
با تو به مهدیِ تو چه نزدیک میشویم
بی تو خدا گواه که تاریک میشویم
با تو پر از تبسم و تبریک میشویم
بی تو جدا ز هر عمل نیک میشویم
ای که امام دین و امام هدایتی
ما را به افتخار قدومت عنایتی
ای مقدم تو در دل اهل ولا امید
میلاد با صفای تو موعود را نوید
ایام تو برای جهان موسمی جدید
در روزگار تو شود آیات حق پدید
ای نسل تو عصارۀ نسل ابوالبشر
صُلب تو جایگاه مبارک ترین پسر
ای معدن شجاعت و ای کوه اقتدار
فصل تو هست فصل شکوفاییِ بهار
مِهر از تو برده جلوه و ماه از تو شرمسار
نام حسن مبارکت ای صاحبِ وقار
ای که بهشت با همه آفاق مست توست
بخشش هر آنچه هست ز انفاق دست توست
این برترین سرور و سرود ولادت است
مولای ما امام هُمام سعادت است
ما را به محضر تو اماما، ارادت است
نامت طلایه دار جهاد و شهادت است
ای سبک زندگیِ تو روح مبارزه
دوران تو نویدِ فتوح مبارزه
تو آمدی که جام غدیر آید از پِی اَت
راه علی و نام غدیر آید از پی ات
مفهوم انسجام غدیر آید از پی ات
تا آخرین امام غدیر آید از پی ات
بابا در انتظار تو غرق نگاه بود
زهرا در انتظار تو دیده براه بود
خُلق خوشت معلم اخلاق انبیاست
روی مهِ تو آینۀ جمع اولیاست
تقوای تو معادل تقوای اتقیاست
اخلاص تو خلاصۀ اخلاص اوصیاست
قرآن به وصفت حضرت تو غرق آیه شد
اسلام در پناه شما زیر سایه شد
تو مایۀ سروری و غرق مصائبی
از سختیِ زمانه قرین نَوائبی
با اینکه شیعه را تو امامی تو صاحبی
آری تمام عمر، تو از دیده غائبی
راضی به هر قضای الهی شدی ولی
چون عترت حسین ندیدی بلا، بلی
از دشمنان اگر چه تو آزار دیده ای
آیا چو عمه کوچه و بازار دیده ای
خود را اسیر تهمت بسیار دیده ای
در اوج غصه، خندۀ کفار دیده ای
اهل حرم اسیر به زندان ندیده ای
رأس بریده گوشۀ ویران ندیده ای
شام بلا کجا و غم سامرا کجا
طشت طلا کجا و غم ماجرا کجا
فکر غم و مصیبت و داغ و بلا کجا
هجده سر بریده به نِی برمَلا کجا
آیا حرمسرای تو محنت کشیده اند
اهل حریم تو همه تهمت شنیده اند
وای از ورود کوفه و توهینِ بر امام
وای از هجوم سنگ به زنها ز روی بام
وای از زنان هرزه و مردان بد کلام
وای از نگاه های کنیزی ز بزم شام
آقا سرت سلامت از این حرفهای زشت
ایدل خموش باش از این ماجرای زشت
- دوشنبه
- 3
- دی
- 1397
- ساعت
- 16:58
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه