اي شهيد راه دين حر
آفرين حر، آفرين حر
اگه از من دلِ كودكِ تو لرزيد
دلم از ترس خدا داره ميلرزه
اومـدم تا عاقبت بخير بميرم
جونمـو فـدات كنم اگه بيرزه
اي شهيد راه دين حر
آفرين حر، آفرين حر
از همين لحظه میخوام عزيز زهرا
اوليـن شهيـد چشمـاي تـو باشم
تو كه درياي كـرامتِ تو اینجاست
نمـيخوام تشنـه درياي تو باشم
اي شهيد راه دين حر
آفرين حر، آفرين حر
تـو كـه درياي كرامتي كرم كن
دلمو ببخش و اهل اين حرم كن
خستــۀ بــار گنـاهم، ولي با تو
اي شهيد راه دين حر
آفرين حر، آفرين حر
آخه مولا، دل بي عشق تو، سنگه
دريـا وقتـي پُـرِ در بـاشه، قشنگه
نميشـه حـر باشـم و با تو نباشم
آخه حر وقتي كه حر باشه، قشنگه
اي شهيد راه دين حر
آفرين حر، آفرين حر
فانوسهای اشک - محمد سعید میرزایی
منبع:سایت مدایح
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:6
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه