• دوشنبه 3 دی 03


دستی با عطر علقمه -(شرمنده ایم از آن دل دريا که غم گرفته)

535
3

شرمنده ایم از آن دل دريا که غم گرفته
آن دردها که دغدغه مان دست کم گرفته
از دست حال این دل بارانی ام زمانیست
دیوارهای چشم ترم باز نم گرفته
معلوم شد که مدعیان جا زدند وقتی
آن آسمان هوای دلش باز هم گرفته
لبخند دشمنان سر ذوقم نمی رساند
تا بر لبان دوست نبینم، دلم گرفته
اما نه! مثل این که یک آرامشیّ و نوری
آرام از آن دو ابروی جذاب، خم گرفته
نوری که جان ماه، ز خورشید پشت ابر و
آرامشی که از حرمی محترم گرفته
ما دیده ایم چفیه ی بر روی دوشتان را
حکم جهاد را دلمان لاجرم گرفته
بر روی اسم از نفس افتادگان این راه
سربازتان به چشم بصیرت قلم گرفته
از لمس اهرمن در امان است، با ولایت
دستی که دست داده و عطر حرم گرفته
ای روح انتظار، دهان شما و جانم
این مرده از مسیح لب دوست دم گرفته
در فتنه ها چراغ شبم می شوید آقا
با هر کلید واژه که جان مغتنم گرفته
جانم فدای قافله سالارمان که انگار
هنگام خطبه هاش به کف جام جم گرفته
دشمن نه سال بیست و پنجم که از دمی که
کردید اشاره، یکسره رنگ عدم گرفته
امروز در رکاب شما انتظار موعود
آرایش هجوم به اهل ستم گرفته
من هم مدافع حرمم، انقلابی آقا
هر چند این زمانه مرا متهم گرفته
بر روی ما حساب کنید ای که بر سر ما
تا سایه ی شماست، ز جان ها الم گرفته
هیهات مثل کوفه که تنهایتان گذاریم
این عهد از نفس نفس ما قسم گرفته
یا رب نگاه دار علمدار ما که امروز
دستي که عطر علقمه دارد علم گرفته

  • سه شنبه
  • 11
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 18:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران