هزاران سالِ نوری مانده قبرِ مادری پنهان
خدا این گونه دارد از جَلالش مَظهری پنهان
یقیناً در قیامت جِلوه هایش می شود پیدا
اگرچه دارد او در این جهان هم مَحشری پنهان
نَبُوَّت اصلِ توحیدِ خودش را دیده در زهرا
خدا می خواست باشد فاطمه پیغمبری پنهان
کنارِ این تنورِ نان، حَرای نورِ حَنّانَه است
که می گوید سخن با فاطمه وحی آوری پنهان
علی اصلاً سپر یا ذوالفقارش را نمی خواهد
میانِ خانه اش زهراست مثلِ لَشکری پنهان
ولی آشفته بازاری است چندین ماه، این خانه
دو همسر بازوی خود می کنند ازدیگری پنهان!
یکی زیرِ عَبا از دردِ غُربت اشک می ریزد
یکی هم صورتش را می کند با روسَری پنهان
درِ بیتِ ولایت شُد مَحَلِّ فاتِحه خوانی
به دستِ فِضّه زیرِ خاکها شد گوهری پنهان
تَرَک برداشته آیینه ی حیدر، از آن روزی
که بینِ شعله ها شُد بینِ دیوار و دَری پنهان
علی آماده باش از راه می آید شَبی نیلی
که خواهی بُرد بَر دوشَت بَنَفشه پیکری پنهان
مقامِ صَبر را تَفسیر کن اِی پَهلوانِ بَدر
دَمی که می شود در خاک جسمِ لاغَری پنهان
- سه شنبه
- 18
- دی
- 1397
- ساعت
- 18:31
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه