خیز ای چشم و چراغ کربلایم
آبیاری کن تو باغ لاله هایم
ای علی پرور۫د، با دلی پُر دَرد، در حرم برگرد
ای علمدارم
جان شیرین در طبق داری برادر
پیش من خوابیده حق داری برادر
این صفای تو، این وفای تو، جان فدای تو
ای علمدارم
در حرم هر کودکی آذر گرفته
خاک غمناک زمین در بر گرفته
دیده ها بی خواب، سینه ها بی تاب، خیمه ها بی آب
ای علمدارم
تا که دیدم آن دو بازوی قلم را
خواندم آیه آیه نون و قلم را
دست های تو، شد لوای تو، در بقای تو
ای علمدارم
ای گلم هر برگ تو افتاده جایی
مشک جایی، دست جایی، دیده جایی
ای سراپا دست، ساقیِ سرمست، پشت من بشکست
ای علمدارم
من خجل از روی تو، تو از سکینه
کربلا از زینب و او از مدینه
ای به خون غلتان، ساقی عطشان، حامیِ طفلان
ای علمدارم
مادرم آمد به جای مادر تو
تا گذارد بر سرِ دامن، سر تو
زین فداکاری، رحمت باری، از تو شد جاری
ای علمدارم
ای بلور قلبت از عشق خدا پُر
جای نی، زهرا کند از تو تشکر
جان فدای حق، با رضای حق، در رضای حق
ای علمدارم
منبع:سایت مدایح
- پنج شنبه
- 9
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 4:52
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه