این خانه بی تو لذتی دیگر ندارد
آرامشی دیگر دل حیدر ندارد
من حیدرم زهرا تو میدانی درعالم
آنم که ترس از قلعه و از در ندارد
من باب خیبر کنده ام حالا که بینی
دیگر توانی فاتح خیبر ندارد
یک میخ و یک در گشته کابوس شب من
قلبم هنوز این غصه را باور ندارد
دیگر سلامم بی جواب است لااقل تو
حرفی بزن با من علی یاور ندارد
قران ناقص میشود بی تو ازین پس
وقتی که قران سوره ی کوثر ندارد
بنگر به حال زار من گویی علی هم
چون کودکانت فاطمه مادر ندارد
من بی پناهم حضرت زهرا نگاهی
زائر پناهی بی شما دیگر ندارد
رامین برومند (زائر)
- سه شنبه
- 25
- دی
- 1397
- ساعت
- 20:54
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه