ای حسین جان از تو دارم هستی ام را
عاشقی، شورید گی، سرمستی ام را
ای تو خورشیدم، راز توحیدم، در رخت دیدم
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
جان بود شیرین، تو شیرین تر ز جانی
خاک پایت به ز آب زندگانی
بنده ام بنده، از توام زنده، وز تو شرمنده
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
دست جز بر دامنت دارم؟ ندارم
حاجتی جز دیدنت دارم؟ ندارم
ای مرا مولا! هم چنان زهرا ، بر سرم بازآ
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
پیش پایت با کمال شرمساری
کرده ام من از دو دستم لاله کاری
برتو دل بستم، عاشقت هستم، گرچه بی دستم
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
داس های دشنه تیز و آتشینند
یاس های تشنه را اندر کمینند
کاش بودم من، تا که بود ایمن، از خزان گلشن
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
گرد سقای تو را دشمن گرفته
تیر دشمن دیده را از من گرفته
ای همه دینم، دیده خونینم، چون تو را بینم
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
تا بچینم خوشه ای از خرمن تو
دست بی دستی زدم بر دامن تو
وعده ام شد دیر، هدیه ام بپذیر، دست من برگیر
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
ساقی لب تشنگان و تشنه کامم
رفته تاب از جسم و جوهر از کلامم
سوز و سازم بین، گرم رازم بین، سرفرازم بین
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
خون دل از دیده جاری کرده، رفتم
باغ دین را آبیاری کرده، رفتم
کرده ام سودا، خاک پایت را، با همه دنیا
یا ولی الله، اَنتَ ثارالله
منبع:سایت مدایح
- پنج شنبه
- 9
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:0
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه