به زخم فرق تو نازد خدای داد گرت
که گشت آب وضوی نماز خون سرت
نشست تیغ به فرق سرت چهار انگشت
درست وقت دعا جای سجده شد سپرت
ستارگان همه تا صبح گریه می کردند
به لحظه های مناجات و گریه سحرت
به فرق پاک تو یک زخم را همه دیدند
چه زخم ها که ندیدند و بود بر جگرت
چه سال ها که عزا دار همسرت بودی
به دیده اشک عزا بود و بر جگر شررت
زدشمنان چه بگویم که با تو چون کردند
شکست روز و شب از جهل دوستان کمرت
خبر نداشت کسی از غم دلت ، یک عمر
سکوت کردی و می سوخت پای تا به سرت
تو آن همای همیشه بلند پروازی
که با شهادت زهرا (س) شکست بال و پرت
ستاده اند ملایک به پیشواز، ولی
نشسته اند یتیمان کوفه منتظرت
ز هوش رفتی و افتادی و همه دیدند
که شسته شد سرت از اشک دیدة پسرت
تمام عمر ز وصف تو دم زند "میثم"
به این امید که فردا نیفتد از نظرت
سروده : حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 9
- شهریور
- 1389
- ساعت
- 18:31
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه