بیرون از خونه، سلامم بی جواب
توخونه حال تو ، منو میده عذاب
چی شده اون خنده ها
روزای باصفا
بگو با شوهرت
که چی اومد سرت
شبا تا صب میسوزی بیداری
برای محسنت عزا داری
شبیه ابرای بهار. داری ، میباری
بیا نرو کبوتر حیدر
بمون امید آخر حیدر
آه از آهی که، کشیدی پشت در
زدی تو شعله ها ، عزیزم بال وپر
صدات تا عرش رسید
و خون از میخ چکید
شدم من نیمه جون
تو بودی غرق خون
خدا نیاره واسه هیچ مردی
چه صبری و چه طاقت دردی
تو کوچه ها حمایتم کردی، با سختی
بیا نرو کبوتر حیدر
بمون امید آخر حیدر
ریختی به پای من ، تموم هست تو
دستامو بستن و ، شکستند دست تو
حلالم کن نرو
ببین اشک منو
میگیری اشکامو
میدونی دردامو
هنوز چشای تو ورم داره
رو سینه ی تو جای مسماره
رو پیرهن تو لاله می کاره ، خون باره
- پنج شنبه
- 27
- دی
- 1397
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه