ممزوج درد و محنت و غم آب و گِل مرا
ممزوج اشک دیده شده خون دل مرا
از دیده می رویّ و نشستی به دل ولی
هجران نابگاه تو کرده کسِل مرا
خجلت نصیب غاصب و کذّاب و اهل کین
با ظلم و کینه از تو نموده خجل مرا
عَجِّل وفاتی ات به اجابت رسیده است
پیک اجل خوشم که بیاید عَجِل مرا
دیده فرو ببستی و من دیده تر شدم
گویا که چرخ دون بنموده بَهِل مرا
در انفوان شاب و جوانیست عمر من
بار گران رحل تو کرده کهِل مرا
ای گل فسردنت کمر از من شکسته است
سوزی به سینه هست و نوای فَتِل مرا
حبل المتین خلقم و مأمن به کاینات
ایوای از این زمانه که ، آمد حِبِل مرا
مشتاق آن دمم که کند ناله جبرئیل
در آسمان ندا بدهد قد قُتِل مرا
دستی به دامن تو و دستی بسوی حق
مولا «هدایتم» به عطائی نَیِل مرا
ـــــــــــــــــــ
عجل : شتاب
بهل : نفرین
کهل : میانسال
فتل : ناله بلبل
حبل : بلا
نیل : به مقصود رسیدن
هدایتی تبریزی
- شنبه
- 29
- دی
- 1397
- ساعت
- 20:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه