• جمعه 2 آذر 03


خلوت و جلوت زهرا (س) و علی (ع) -(مُردم به بوی رُؤیت گمگشته تُربتی)

1797
0

مُردم به بوی رُؤیت گمگشته تُربتی
کو شُد به شهر خویش به دهلیز غربتی

یک زن کجا و خُطبۀ غَرّا به پیش خصم
بر او خدای جَلّ و عَلا داد نُصرتی 

اصرار زآن نداشت به تشییع بعد مرگ
کز هیچکس ندید به خوبی مُحبّتی

در دل نَکاشت قدر جوی تخم کینه ای
در سینه اش نبود به جز مهر و شفقتی

بازو شکسته ،سقط جنین ،چهره نیلگون
دل پُر ز خون ز خُدعه گری بی مُروّتی

دردا که بعد ختم رُسل هادی سُبل
یکدم ندید روی نشاط و مَسرّتی

تنها نه اسوه بود به خوشخویی و وِداد
بالنده بود و صاحب پاکی و عصمتی

بخشنده بود و از کرمش بود بهره مند
بود آنکه غرق مَسکنَت و فقر و عُسرتی

زهرا که خواند اُمّ اَبیها پیمبرش
از او نگه نداشت عدو پاس و حُرمتی

گویاست چرخ پیر که چون خصم فاطمه
دیده ندید پرده دری پَست فطرتی 

دریای رحمتِ نبوی بود حضرتش 
بوده چُنو نشانگر جُود و فُتوّتی

در بود مصطفی و به تنهائی علی
از بهر او نبود به جز رنج و زحمتی

شب را سحر نکرد مگر با نیایشش 
روزش به سر نیامده بی شوق خدمتی

دانندۀ تمام کمالات معنوی 
دارندۀ بزرگی و اِجلال و حشمتی
 
منّت پذیر بود خدا را که از اَزل 
شامل عنایتش شده بی هیچ منّتی

جز چار تن،علی،حسنین بود و زینبین 
دیگر کسی به کار نبرد است همّتی

در حیرتم که چرخ نپاشد ز هم چرا ؟ 
ای وای من علی و چنین درد و محنتی

هر جا عرب زبان زد ناموس و ننگ بود
اکنون ز چیست یافت در او نیست غیرتی

مولا کجا و رشتۀ در دست و گردنش
(رونق) در این زمینه مکن هیچ صحبتی

داری به یاد گر سخنی ماندگار گوی
کز بعد شصت سال کجا هست فرصتی

گفتی سخن به چاه و به مسجد کشاندنش
بود آن یکی به خلوت و آن یک به جلوتی

او را به انزوای کشاندند ای دریغ
غرقاب خون دلش شده از دست اُمّتی

هر کس دلش ز تیغ جفا خَست بود و هست
مادون دون و دون صفت و دیو سیرتی

  • شنبه
  • 29
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران