بند1
ادامه داره تنهایی
دارم جون میدم با این غم
نمیدیدی ای کاش اون روز
با دسته بسته بردنم
شدی برای حفظ من سپر
دیدی کشیدنم چهل نفر
دیدم به خاک و خون کشیدنت
بین دیوار و در
جلوی چشم حسین و حسن
زیردست وپا تورو میزدن
عزیزدلم
بند2
ادامه داره گریه هات
شدی بی تاب و بی طاقت
شبا تو بستر بیداری
نموند واست خواب راحت
نفس نفس نزن مقابلم
ببین آتیش گرفته حاصلم
بدون که بعد رفتنت میشه
داغ تو قاتلم
نگا کن حیدر گرفته زبون
تمنام اینه کنارم بمون
عزیزدلم
بند3
چرا هستی رو به قبله
پوشوندی روتو با چادر
داده زانوهام میلرزه
چرا رنگ و روت شد اینطور
کجا میری مسافر علی
نرو بمون به خاطر علی
اگه بری دیگه از مدینه
باید بره علی
چشاتو وا کن
باهام حرف بزن
چشاتو وا کن
به جون حسن
شعر و سبک:حسین نوری
- سه شنبه
- 2
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 15:38
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین نوری
ارسال دیدگاه