• چهارشنبه 5 دی 03

 رضا رسول زاده

غزل حضرت علی اصغر(ع) -(آن کودکی که در دلِ میدان اَمان نداشت)

631

آن کودکی که در دلِ میدان اَمان نداشت
تابِ گلوی خُشک وِرا آسمان نداشت

می خواست یک کلام بگوید که؛ "تشنه ام"
اما هزار حیف که طفلی زبان نداشت

می خواست تا به اشک کُند رَفعِ تشنگی
یک قطره هم به چشمِ خود اشکِ روان نداشت

مادر همیشه مَظهرِ اَمواجِ دَردهاست
اینجا رُباب هم بِجُز آه و فَغان نداشت

دیدند با عَبای رَسول آمده حُسین
حُجَّت تمام تر به دلِ کاروان نداشت

موجی فُرات می زَد و لَب روی لَب عَلی
بی رحمیِ عَیان که نیازِ بیان نداشت

تَحریک شُد قُلوبِ تَمامِ سِپاهیان
گُفتند: شیرخواره که بَر ما زیان نداشت...

یک تیر آمد و سه هَدف را نشانه زد
جُز طِفل و قلبِ مادر و بابا نشان نداشت

با سُرعتی که تیر به حُلقومِ او نِشست
حَتّی برای بستنِ چَشمَش زمان نداشت

گیرم گِرِه حُسین زِ قُنداقه باز کرد
تا دست و پا زَنَد، تَنِ اَصغر که جان نداشت

پاشید خونِ او به سَما و به ناله گُفت:
ششماهه که نیاز به تیر و کمان نداشت

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران