آفتاب از اين حرم دارد خجالت مي كشد
از سكوت ما قلم دارد خجالت مي كشد
چشم هاي شيعه در شهر مدينه سال هاست
از بقيع بي حرم دارد خجالت مي كشد
صحبت از شعر و بقيع و چند قبر خاكي است
بند بند محتشم دارد خجالت مي كشد
گر چه با دست عرب شد هتك حرمت بر بقيع
از امامانش عجم دارد خجالت مي كشد
يك قدم حتي برايش شيعه اي برداشت،نه
زائرش در هر قدم دارد خجالت مي كشد
در كنار اين قبور خاكي و ويران شده
چون كبوترها پرم دارد خجالت مي كشد
ما قسم خورديم اينجا يك حرم خواهيم ساخت
از دروغ ما قسم دارد خجالت مي كشد
از وجود شيعياني بي تفاوت مثل ما
قبضه ي تيغ دودم دارد خجالت مي كشد
- پنج شنبه
- 4
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:59
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه