صد شکر که در محضر دلدار نشستیم
آن شب که به میخانه به اصرار نشستیم
تا خشکه مقدس نکند بار بیائیم
با فاصله از مردم دین دار نشستیم
گفتند خریدار غلامان ضیف است
کردیم طمع بر سر بازار نشستیم
گفتند که رزق همه با پیر مغان است
بی ظرفیتی کرده و بیکار نشستیم
ما در ملع عام از او باده گرفتیم
خوردیم زبس بر درو دیوار نشستیم
بسیار انالحق همه گفتند ولی ما
زیر علم حیدر کرار نشستیم
شد بخت به ما یار و سر سفره ی مستی
عمدا بغل میثم تمار نشستیم
ما یاد گرفتیم از آن پیر خرابات
پیمانه به کف منتظر دار نشستیم
یکبار به ما اذن شرف یاب شدن داد
آنقدر خرابیم که صد بار نشستیم
- پنج شنبه
- 4
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 21:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه