ازقلم جاي جنون اينبار مي ريزد شراب
خط به خط از دفترم انگار مي ريزد شراب
يک پياله،ده پياله،صد پياله،نه،کم است
ساقي امشب يکصد و ده بار مي ريزد شراب
تا مکيدم خوشه ي انگور را روي ضريح
ديدم از روي در و ديوار مي ريزد شراب
خم چه خم،خم غدير است آنکه مستم کرده است
در پياله حيدر کرار مي ريزد شراب
روي دستش دست او را مصطفي بالا گرفت
از دودست احمد مختار مي ريزد شراب
دين و نعمت بعد از آن کامل شده در ميکده
عيدي ما ميثم تمار مي ريزد شراب
بسکه دم زد از علي تا که زبان درکام داشت
ديد ميثم از طناب دار مي ريزد شراب
- پنج شنبه
- 4
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 22:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
علی اسدپور