یا فاطمه الزهرا(س)
غزال خسته دلم پشت در به دام افتاد
ز ضربه ای به زمین وقت ازدهام افتاد
برفت محسنم از دست ویادگار رسول
به دست اهل سقیفه ز احترام افتاد
شد آیه آیه در این بین کوثر قرآن
به ضرب کین عدو سوره از نظام افتاد
چو دید واقعه را ذوالفقار من شد اشک
به خاک،غم زده از داخل نیام افتاد
برای مصلحت حفظ دین پیغمبر
برون زخاطر من فکر انتقام افتاد
به دست بسته بدیدم همسرم بر خاک
و تا ابد مزه ی تلخی اش به کام افتاد
چنان به فاطمه ام لطمه ی فراوان خورد
که خونجگر شد وبر بستری مدام افتاد
وفات را زخدا روز وشب طلب می کرد
به چنگ مرگ، جوان بانوی همام افتاد
زدیده خون دل آمدبه وقت غسل چو چشم
به زخم پهلو و بر روی نیلفام افتاد
علی بمانده و بی یاری ویتیمانی
دو صد فغان که چنین قصه در ختام افتاد
شعر:اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 6
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 14:50
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه