هم خجالت مي كشد چشمان ارباب از رباب
هم ربوده غربت ارباب ما تاب از رباب
روضه ي اصغر غمي اكبر به جا از خود گذاشت
شدت روضه گرفته بي گمان خواب از رباب
ماه را در آب ديدن روضه ها دارد خودش
او خجالت مي كشد از ماه و مهتاب از رباب
آب شد از شرم رويش آب بعد از كربلا
عذرخواهي مي كند هر روز و شب آب از رباب
من يقين دارم كه حتي آن سه شعبه تير هم
سخت شرمنده شده هنگام پرتاب از رباب
عالمي در سايه اش اما نشد سايه نشين
جاي مانده در وفا اينگونه آداب از رباب
رب آب است و ربابش خوانده ابن بوتراب
در خروش خود اجازه خواست سيلاب از رباب
- یکشنبه
- 7
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 14:5
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه