درد مرا درمان به اصرار خودش كرد
عمري مرا از عمد بيمار خودش كرد
از بسكه راه انداخته او كار ما را
هي سائلانش را طلبكار خودش كرد
مشكل گشائي ميكند با سفره هايش
اين سفره هر جا پهن شد كار خودش كرد
با خشت خشت سفره اش اين نازدانه
ما را كه بد جوري گرفتار خودش كرد
نان و پنير سفره اش هم روضه دارد
از كودكي دل را عزادار خودش كرد
بيش از هزار و سيصد و اندي رقيه
با سفره اش ما را بدهكار خودش كرد
- سه شنبه
- 9
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 15:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه