مانده بود از شب براي گريه پاس ديگري
گريه جز تسكين دل دارد خواص ديگري
بغض اگرنشكست با شعر و شب و شور و سكوت
دست بايد زد سحر بر التماس ديگري
چند خط روضه براي اشك عالم كافي است
باز شد در بيت پاي ناسپاس ديگري
آتش و هيزم فراهم كرد،نعره مي كشيد
داشت آن جلاد بين دست داس ديگري
اشبه الناس اند آنها در لباس پارسا
حق مطلب را نگفتم با قياس ديگري
آيه ي تطهير را ناپاك ناديده گرفت
اوست شيطان رجيمي در لباس ديگري
ليله القدر پيمبر را كسي نشناخت قدر
جز علي پيدا نشد گوهر شناس ديگري
- سه شنبه
- 9
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه