باختم مثل هميشه در قمار عاشقي
آتشي در سينه دارم از شرار عاشقي
نيستم بيكار سرگرمم به كار عاشقي
طي شود بر كام ما كه روزگار عاشقي
هست دست مي پرستان انحصار عاشقي
ديدي آخر اين دل ديوانه هم آمد به كار
عاشقان مرد عمل هستند نه اهل شعار
سجده ها كرديم ما سمت علي با اختيار
لافتي الا علي لا چشم الا چشم يار
زلف او را با يقين گفتيم دار عاشقي
بوده ممسوس خدا از اول عالم علي
پس دميده روح را در پيكر آدم علي
بوده از اول نبي تا حضرت خاتم علي
اسم اعظم هيچ ذكري نيست جز جانم علي
عشق حيدر شد تمام اعتبار عاشقي
افتخار حضرت جبريل شاگردي اوست
بي ولاي او عبادت ها نماز بي وضوست
كعبه هم منهاي حيدر خانه اي بي آبروست
نوكري قنبرش ما را هميشه آرزوست
خواند بايد حب حيدر را مدار عاشقي
گوشه ي چشمي به نيل انداخت موسي شد درست
با دم يا حيدر كرار عيسي شد درست
داد ابروئي تكان و نوح و دريا شد درست
از غبار خاك پايش عرش اعلا شد درست
با علي رونق گرفته كار و بار عاشقي
هر كسي آمد به ميدانش شده اقلب دونيم
زير رقص ذوالفقار او شده مرحب دونيم
دشمنش را ميكند فردا يقينأ رب دونيم
آن بز كوهي شده از ترس اين مطلب دونيم
مست مولا آب خورد از چشمه سار عاشقي
در فضائل از همه پيغمبران سر بود او
آيه را قبل نزول وحي از بر بود او
قبل از ايجاد فلك ساقي كوثر بود او
با يتيمان از پدر هم مهربان تر بود او
بوده پس از هر جهت آموزگار عاشقي
سمت ايوان نجف يك بار ديگر راهي ام
من سگ سگ هاي آن دربار شاهنشاهي ام
ياعلي جان بعد از اين هر آنچه تو ميخواهي ام
هر چه بودم،بوده ام،حالا علي اللهي ام
با علي داريم ما قول و قرار عاشقي
ما ترابيم و هميشه بر پدر زل ميزنيم
دائمأ بر خالق شمس و قمر زل ميزنيم
مصطفي شد شهر علم اما به در زل ميزنيم
ما به انگور ضريحش تا سحر زل ميزنيم
شهره شد شهر نجف هم بر ديار عاشقي
طعنه ها خورديم ما از مردم عاقل نما
ما نميدانيم علي را از خداي خود جدا
حق بده بر ما اگر خوانديم حيدر را خدا
كافريم اما مسلماني نمي بينم ما
عاقبت شد قسمت ما افتخار عاشقي
- چهارشنبه
- 10
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه