صدای نفس نفست و شنید و زد
با کلی بغض و کینه رسید و زد
تو کوچه چادرتو کشید و زد، مادر
جوون بودی اماپیر شدی
از این زمونه سیر شدی
بدجوری زد اون بی حیا
توخونه گوشه گیر شدی
خون به دل زینب نکن
پاشو یکم قدم بزن
چشماتو هی به در ندوز
جلوی چشمای حسن
ااااای مادرم مادرم مادرم
رودستت جای تازیونه مونده بود
باغلاف(بالگد) پهلوی تورو شکونده بود
از تنت دیگه چیزی نمونده بود ،مادر
دعا میکنی برا همه
با این که تو دلت غمه
همه عالم فدا بشن
برای غصه هات کمه
نزار حسین خشک لباش
وصیته آخرته
نمیتونی پر بکشی
خون روی بال و پرته
اااای مادرم مادرم مادرم
- شنبه
- 13
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
پیمان امجدی
ارسال دیدگاه