بـر زمیـن افتـاده لاله یـاسم شـد جـدا از تن دست عباسم
یا اباالفضل
رفتـی و بـیتو شد نصیب من گریـۀ زینــب خنـده دشمــن
یا اباالفضل
جام خالی در دست طفلان است چشمشان بر تو سوی میدان است
یا اباالفضل
تا به خون خفتی در دل صحرا زائـرت گـردید مـادرم زهـرا
یا اباالفضل
تا لب از خـونِ دیدهتر کردی داغ اکبــر را تازهتــر کــردی
یا اباالفضل
بـا کدامیـن دل ای علمـدارم بـیتـو رو سـوی خیمههـا آرم
یا اباالفضل
با کدامین دست ای سراپا خون آورم تیــر از دیــدهام بیـرون
یا اباالفضل
فانوسهای اشک - غلامرضا سازگار
منبع:سایت مدایح
- پنج شنبه
- 9
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 15:46
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه