هر چه نظم است اگر در همه دنیا شکند
که تواند قرق عصمت زهرا شکند
گر یکی خشت ز طاق جبروتش افتد
شوکت عاصمۀ طاق معلّی شکند
نسق کارگه کون به هم می ریزد
گر نظام حرم آیت تقوا شکند
دیدۀ شبپره خورشید نبیند هرگز
شمع کی قدر و بهای ید بیضا شکند
شیشۀ مشعل انوار خداوندی را
سنگ نادان خرد باخته حاشا شکند
مهر رخشنده اگر پرده ز رخ برفکند
خار در دیدۀ ارباب تماشا شکند
پردۀ عفّت او لازمۀ عصمت اوست
عهد، با مهر، محال است که با حربا شکند
اَرِنی گوی به میقاتش اگر هست کلیم
طاقتش تابش انوار تجلّی شکند
چشمی ار جلوۀ محذومۀ مریم بیند
در زوایای فلک قلب مسیحا شکند
گذری خواهد اگر کرد حریم چمنش
صولت عصمت او پای صبا را شکند
گر خسی تاختن آرد سوی دریا ز غرور
کس نگوید که از آن هیبت دریا شکند
به سراپردۀ عصمت ز تهاجم چه هراس
شوکت وحی نه از شورش و غوغا شکند
از نگاهی اگر آن آینه یابد کدری
دل آئینۀ منظومۀ دنیا شکند
نیست جولانگه هر زاغ و زغن قاف عفاف
که در این اوج پر همّت عنقا شکند
از جفاکاری جمعی شررافروز، مگوی
شوکت عصمت منصوص فداها شکند
کفر بوجهل نه از رونق ایمان کاهد
سنگ دیوانه نه آئینۀ تقوا شکند
نشکند حرمت کاشانۀ زهرا هرگز
گر چه دین باخته ای باب سرا را شکند
حرمتش هست مصون از همه آفات ولی
خصم دون خاطر صدّیقۀ کبری شکند
تو مرو بر سر توصیف جمالش #عابد
که در این مرحله بی شک قلم پا شکند
- شنبه
- 13
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد عابد
ارسال دیدگاه