وقتى عذاب مىكشى و كار مىكنى
اين سقف را بر سرم آوار مىكنى..
زحمت نكش عزيزِ دلم ! خسته مىشوى
وقتى كه كار با تنِ تبدار مىكنى
اين جادهى پُر از تَركِ قلبِ خسته را
با خندهاى دوباره تو هموار مىكنى
دارم براى ماندنت اصرار مىكنم
دائم براى رفتنت اصرار مىكنى
با رفتنت غرورِ على خُرد مىشود
اين شهر را زِ من تو طلبكار مى كنى
- یکشنبه
- 14
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 11:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
آرمان صائمی
ارسال دیدگاه